آزمون درک مطلب 07 مشاهده همه آزمونها
ریا از پنجره بیرون را نگاه می کرد که دید عنکبوت سفیدی دارد نزدیک می شود تا کفشدوزکی را روی یک گیاه بگیرد. ریا با خودش گفت: برای نجات کفشدوزک کوچولو چه کنم؟ ریا دوید تا کمک کند. ریا کفشدوزک را از تار عنکبوت برداشت. او کفشدوزک را رها کرد. کفشدوزک خالدار سیاه از گلی به آن گل دیگر پرواز می کرد. کفشدوزک یک بار دیگر آزاد شد.
جای خالی را پر کنید: عنکبوت داشت نزدیک می شد تا ____ را بگیرد.
ریا از پنجره بیرون را نگاه می کرد که دید عنکبوت سفیدی دارد نزدیک می شود تا کفشدوزکی را روی یک گیاه بگیرد. ریا با خودش گفت: برای نجات کفشدوزک کوچولو چه کنم؟ ریا دوید تا کمک کند. ریا کفشدوزک را از تار عنکبوت برداشت. او کفشدوزک را رها کرد. کفشدوزک خالدار سیاه از گلی به آن گل دیگر پرواز می کرد. کفشدوزک یک بار دیگر آزاد شد.
جاهای خالی را پر کنید: کفشدوزک _____ خال داشت.
ریا از پنجره بیرون را نگاه می کرد که دید عنکبوت سفیدی دارد نزدیک می شود تا کفشدوزکی را روی یک گیاه بگیرد. ریا با خودش گفت: برای نجات کفشدوزک کوچولو چه کنم؟ ریا دوید تا کمک کند. ریا کفشدوزک را از تار عنکبوت برداشت. او کفشدوزک را رها کرد. کفشدوزک خالدار سیاه از گلی به آن گل دیگر پرواز می کرد. کفشدوزک یک بار دیگر آزاد شد.
جای خالی را پر کنید: ریا کفشدوزک را از ____ نجات داد.
ریا از پنجره بیرون را نگاه می کرد که دید عنکبوت سفیدی دارد نزدیک می شود تا کفشدوزکی را روی یک گیاه بگیرد. ریا با خودش گفت: برای نجات کفشدوزک کوچولو چه کنم؟ ریا دوید تا کمک کند. ریا کفشدوزک را از تار عنکبوت برداشت. او کفشدوزک را رها کرد. کفشدوزک خالدار سیاه از گلی به آن گل دیگر پرواز می کرد. کفشدوزک یک بار دیگر آزاد شد.
جای خالی را پر کنید: کفشدوزک یک بار دیگر ____ شد.
نتایج خود را به اشتراک بگذارید: